نقد کتاب «تفسیر تسنیم»
در این نوشتار سیری در تفسیر فارسی در شیعه و بررسی همه جانبه و بیان تفاوت ها، نقاط قوت و نقاط ضعف تفسیر تسنیم آیت الله جوادی آملی مورد تبیین قرار می گیرد.
چنان که مستحضرید، تفسیر قرآن مجید بنام تسنیم از مهمترین آثار آیت الله جوادی آملی است. نام این اثر از آیهی 27 سورۀ «مطففین» گرفته شده است. تاکنون مقالاتی در معرفی این اثر در مجلات فارسی داخل کشور به قلم برخی از شاگردان آیت الله جوادی آملی انتشار یافته است. بررسی انتقادی کامل در خصوص این اثر شاید هنوز زود باشد، اما چون 25 جلد از نسخهی فارسی آن تاکنون چاپ شده و سبک آن تقریبا مشخص شده است، شاید بتوان بررسی و مرور مختصری در باره آن داشت و چه بسا نقد ما در خصوص ترجمه عربی یا انگلیسی این اثر در آینده مفید افتد.
تسنیم یکی از تفاسیر معاصر فارسی شیعه از قرآن است. بنابراین لازم است نخست تصویری از تاریخ تفسیر شیعه ارائه دهیم تا تفاوت تفاسیر معاصر با سایر دورههای تاریخ تفسیر شیعه بیشتر روشن شود. هچنانکه در مقالهای جداگانه آوردهام، تاریخ تفسیر شیعه را به چهار دوره یا پارادایم اصلی باید تقسیم کرد. نخست دروه اول که دورۀ تفاسیر رواییاند که این گونه تفاسیر کامل نیستند و تا اوایل قرن چهارم هجری تدوین شدهاند مانند تفسیر عیاشی، فرات کوفی یا علی بن ابراهیم قمی. این آثار عمدتا متن روایات ائمه را نقل میکنند، گرایشات ضد سنی بیشتری دارند، گاه اخبار دال بر تحریف قرآن را نقل میکنند، و از همه مهمتر اینکه صرفا به قصد تفسیر کامل قرآن نگاشته نشدهاند، بلکه درباب برخی آیات خاص در شان ائمه شیعه یا اعتقادات کلامی و تاریخی شیعه بحث میکنند. علاقه به لغت و صرف و نحو و مباحث کلامی و علم و فلسفه ندارند.
دوره دوم با تفسیر تبیان شیخ طوسی شروع میشود، در میانه قرن پنجم هجری که سوابق اندکی قبل از او دارد. در این شکل از تفسیر نگاری جامع، با سه روش روبه رویم: یکی شیوه تفاسیر روایی کهن شیعی است. دیگر مجموعهای از منقولات اهل سنت از صحابه و تابعین که در تفسیر طبری بوده است. سوم مجموعهای از بحثهای کلامی معتزله است که شیخ طوسی آنها را به تفسیر شیعه وارد میکند. مکتب شیخ طوسی تا سه یا چهار قرن بلامنازع است و شیوه تفسیری شیعه در مکتب شیخ طوسی شکل میگیرد. مهمترین تفسیری که در این مکتب وجود دارد مجمع البیان طبرسی است که در حقیقت یک بازنگری و بازنگاری در همان تبیان شیخ طوسی است همراه با اضافاتی بیشتر. آثار دیگر تفسیری از فاضل مقداد، قطب راوندی، ابوالفتوح رازی، محمد بن حسن شیبانی در همین دورهاند تا دو یا سه قرن بعد.
با روی کار آمدن صفویه و یکدست شدن فضای شیعی در ایران، علمای شیعه بیشتر میپردازند به گرداوری روایات اهل بیت (ع) و تفسیر شیعه هم ذیل همین جریان، از دورۀ شیخ طوسی بیرون میآید و تبدیل میشود به تفاسیری صرفا روایی. در این دوره، به نوعی بازگشت به پارادایم اول یعنی دورۀ تفسیر روایی کهن میبینیم که از خصوصیات بارز آن، عدم توجه به تفاسیر اهل سنت، عدم توجه به اقوال معتزله، صحابه و تابعین دیده میشود. آثاری همچون صافی فیض کاشانی که گزینش نام اثر نیز به همین دلیل بوده ــ صافی به معنای خلوص بخشیدن به تفسیر با دورکردن هر امر غیر شیعی ــ محصول این دورهاند. این روند حتی کمابیش در دورۀ قاجار ادامه دارد که در آن سعی در پیوند دادن این روش با روش مجمع البیان طبرسی است.
نهایتاً دورۀ معاصر، پارادایم چهارم است که در آن خصوصیات عصر و زمان جدید غالب و مؤثر بر تفاسیر است که منجر به متفاوت بودن تفاسیر میشود. دراین دوره مسئله های تازه و پرسشهای نو در برابر مفسر قرار دارد که به موجب آن مفسران دیگر به صرف جمع آوری روایاتد (پارادایم اول و سوم) یا روش دورۀ شیخ طوسی به تفسیر نمیپردازند. نکته مهم دیگری که باید بدان توجه کرد، این است که در دورۀ معاصر تنها عالمان دینی که در حوزه های رسمی مانند قم، الازهر، نجف یا زیتونه، علوم دینی را تحصیل کردهاند به تفسیر نمیپردازند، همچنان که مخاطبان و خوانندگان تفسیر نیز همانند قدیم تنها اهل علم و تخصص در علوم دینی نیستند. یعنی در این دوره، مخاطبان دیگر همچون دورۀ پارادایم اول تا سوم خیلی فنی و تخصصی نیستند که صرفا اهل علم باشند، بلکه مردم عادی هم سعی دارند که از قرآن مطالبی را دریابند و به دنبال فهم بهتر مطالب قرآنی هستند. به همین دلیل کسانی که به تفسیر قرآن میپردازند در رشته ها و حوزه های مختلف تخصص دارند همچون اهل علوم تجربی یا طب یا ادبا و نویسندگان. نمونه روشن این امر سید قطب است که وی یک عالم دینی برجسته نیست که در الازهر تربیت یافته باشد بلکه در درجه اول یک داستان نویس تراز اول و البته با دغدغه های مذهبی و دینی است. طنطاوی جوهری، محمد شحرور، امین الخولی و بسیاری دیگر از جامعه معاصر اهل سنت را میتوان مثال زد. نمونه های دیگر در جامعه خودمان کسانی همچون مرحوم بازرگان یا حتی فعالان سیاسی مانند پیمان، رجوی یا گروه فرقان بودهاند که به تفسیر قرآن پرداخته اند. در جهان عرب و شرق دور مانند مالزی و اندونزی این نمونه ها خیلی بیشتر است که نشان دهندۀ یک تحولی در نویسندگان و مخاطبان تفاسیر قرآنی است.
اگر صد سال اخیر را در نظر بگیریم مجموعه ای از عناصر برجسته در تفسیر شیعه را میتوان به شرح ذیل برشمرد: نخست توجه به مسائل روز، مانند پرسشهای مربوط به حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی انتخاب دین و مذهب، نسبت دین و حکومت، مسائل سیاسی و اجتماعی، دغدغه های علم و نسبت علم و دین از این دست مسائل بوده است. به عنوان مثال تفاسیری مثل تفسیر نمونه، اساسا مربوط به دورۀ قبل انقلاب است که جامعه اطلاعات کمی در حوزۀ مذهب و دین داشتند جوابگوی بود. اما امروزه با توجه به ارتقای سطح سواد و آگاهی علمی مخاطب تفاسیر متنوع و پربارتری به بار میآورد. مخاطب تفسیر نمونه مخاطب عامتری بود و شبهههایش خیلی کمتر بود. اما تفسیر تسنیم، تفسیری است که در آن به مخاطب امروزی و نوع پرسش های جدیدترش توجه شده است. با این همه، روشن است که تفسیر تسنیم را باید ادامه سبک تفسیری «المیزان» دانست. در سرتاسر این اثر، ذهنیت مؤلف ذیل سایه تفکر تفسیری المیزان بوده و خود مؤلف در جلد اول اذعان کرده و نیز در جای جای اثر اشاره شده به این مطلب، چراکه رابطه آیت الله جوادی آملی با علامه طباطبائی، یک رابطه استاد و شاگردی است و علاوه بر آن، رابطه علمی وی با علامه بسیار متفاوت با رابطه او با سایر مفسرانی است که در تفسیر تسنیم از آنها نام برده اند.
بر خلاف برخی تفاسیر معاصر که همچنان در بند گذشته باقی ماندهاند و مخاطب، پرسش، پاسخ، روش، منابع و .. خود را تغییر ندادهاند، تفسیر تسنیم میکوشد مدرن و جامعنگر باشد. و برخلاف برخی تفاسیر معاصر که صرفاً در بند گذشته باقی ماندهاند و ترجمههایی از آثار تفسیری گذشتهاند (مانند تفسیر خسروی که تحت تاثیر المیزان است؛ تفسیر عاملی که گزیدهای از ابوالفتوح و طبری و گاه المیزان است؛ تفسیر احسن الحدیث که جز گردآوری از تفاسیر قبلی مانند مجمع البیان، از خود نوآوری خاصی ندارد)، تفسیر تسنیم از خود ابتکاراتی دارد. یعنی در عین برقراری رابطهای سایه وار و خاص با تفسیر المیزان، مؤلف خود نیز داشتهها و نوآوریهایی داشته است. در مقابل تفاسیری در دوره معاصر هستند که با اخذ یک سبک خاص از گذشته هیچ توجه به زمان معاصر و پرسشهای جدید نداشتهاند. مثلاً تفسیر اهل البیت نوشتۀ سید محمد حسینی میلانی، عیناً مانند تفسیر علی بن ابراهیم قمی است یا حتی میتوان گفت خیلی تندروتر از آن تفسیر در جنبه های شیعی آن است. تمام این تفسیر، گویا گفتگوی خدا و پیامبر دربارۀ امام علی علیه السلام، تشیع، مفاهیم خاص ولایت و اعتقادات شیعی است. یا مثلا تفاسیر عرفانی مانند تفسیر کیوان قزوینی از همین دست تفاسیر بدون توجه به هر گونه روایت و صرفا با صبغه صوفیان است. مورد دیگر تفسیر القرآن و العقل تألیف مرحوم نور الدین حسینی عراقی که به همت آیت الله اراکی چاپ شد که صرفا متکی است بر ذهنیت مفسر و درک عقلی او از آیه، که از قضا آقای جوادی آملی به این تفسیر بسیار علاقه دارند و مورد توجه شان بوده است.
اساس تفسیر تسنیم، سلسله درسهای آیت الله جوادی آملی است که ایشان از سال 1361شمسی در حوزۀ علمیه قم شروع کرده است. ایشان در کنار انتشار تفسیر ترتیبی، به شکل موضوعی نیز به انتشار تفسیر قرآن پرداخته است که پیشتر از سوی مرکز فرهنگی رجاء منتشر میشد. تاکنون 25 مجلد از مجموعه تفسیر تسنیم به چاپ رسید که تا سورۀ انعام است اما درس شفاهی ایشان تا سورۀ طه پیش رفته است. گویا قرار است تفسیر مکتوب نیمه نخست قرآن تا50 جلد برسد و سپس نیمه دوم هم در 30 جلد و مجموعا در 80 جلد به پایان برسد. 12 جلد نخست به سورۀ فاتحه و بقره اختصاص دارد که نشان میدهد با تفسیر بسیار مفصلی روبروییم. درسهای شفاهی پس از پیاده سازی، مکتوب و ویرایش شده و با همکاری جمعی از شاگردان آیتالله جوادی آملی، ارجاعات و اضافاتی نیز بدان افزودهاند. تدوین مکتوب این تفسیر، تبویب، ویرایش، تغییر و حتی اضافاتی نسبت به انشای اولیه و شفاهی آن دارد.
سبک تسنیم سبکی اخلاقی ـ تربیتی به انضمام سبک معرفتی است. سبک معرفتی یعنی تبیین مباحث معرفتی است یعنی آنچه به ایمان و باورهای دینی مربوط میشود که این به دلیل توجه ایشان به این دست از معارف است. این مطالب در تفسیر المیزان نیز آمده و در تسنیم نیز همینطور اما برخی مطالب و جوانب کم و زیاد شده است. مثلا مرحوم علامه به ذوقیات خیلی نمیپرداختند اما آقای جوادی آملی این را شأن یک ذهن فرهیخته تفسیری میدانند. یکی دیگر از این موارد آن است که المیزان خیلی وام دار افراد نیست؛ البته حدود دارد اما استقلال خود را حفظ میکند اما در تسنیم توجه و التفات به برخی متصوفه، عرفا و فلاسفه صدرایی بسیار زیاد است و اگر نقدی هم بر ایشان بکند، خیلی با ملاحظه است.
شکل تفسیر به این صورت است که نخست آیهای از قرآن (بدون ذکر ترجمه فارسی) میآید و سپس تیترهایی میخورد. نخست از تناسب آیه با آیات قبل و بعد سخن میگویند. در تفسیر تسنیم، موضوع تناسب آیات با هم از حیث ساختاری و محتوایی بسیار مورد توجه است. این بحثی است که بسیاری از مفسران آن را استحسانی میدانستند اما آقای جوادی آملی عمده مطالب را از استنباطهای خود نقل میکند و البته گاه به نوشتههای برهانالدین بقاعی و سایر مفسران هم ارجاع میدهد. تسنیم آیات قرآن را ترجمه نمیکند؛ یعنی در ابتدای هر بخش در شروع تفسیر آیات هیچ ترجمه ای از آیه نیست، شاید به دلیل پرهیز از برخی مشکلات ترجمهای. اما بعد از آیه یک گزیدۀ تفسیر ارائه میشود و سپس به سراغ تفسیر میرود. در این بخش مفسر، علاوه بر موضوع تناسب آیات، به شرح لغت، اجمالاً به شأن نزول آیه و تفسیر محتوای آیه میپردازد. تفاسیر گاهی خیلی موجز است و گاهی خیلی طولانی.
در پایان تفسیر، بخشی بنام "لطایف و اشارات" میآید که در آن مطالب ذوقی و خاص را که در قالب تفسیر عادی قرار نمیگیرد ذکر میکند. این بخش گاهی همراه است با نقل اقوال تفسیری از سایر مفسران یا نقد آنها، و همین امر از دلایل حجیم بودن تفسیر تسنیم شده است. بحثهای مربوط به مباحث تربیتی ـ اخلاق در این قسمت عمدتاً میآید یا نقل قول از متصوفه و عرفا بیشرین حجم را در این بخش دارد. ایشان به شعر فارسی خیلی توجه دارد و از اشعار مولانا، سنایی، حافظ استفاده کرده است. این بیان اشعار برای حل تفسیر آیه نیست، اما زبان ایشان همراه با استفاده از متون ادبیات فارسی است و گاه تا اندازهای این زبان پیچیده و متکلفانه است. گاه این عبارات مسجع و آهنگین و خیلی احساسی بیان میشوند و در ضمن آن شعر فارسی هم بیان می آید. برخی از امور مورد توجه گذشتگان خیلی مورد توجه مؤلف تسنیم نیست، مثل مسائل بلاغی، توجه به اختلاف قرائات، مسائل نحوی چندان برجسته نیست. در صورتی که مفسران قدیم شیعی برای هر یک از این مطالب بابی میگشودند و بعد از بررسی جوانب مختلف لغت، اشتقاق، ترکیب نحوی و گرامری جملات، اختلاف قرائات، به سراغ تفسیر آیه میروند.
برخی ویژگیهای خاص ظاهری را برای تفسیر تسنیم میتوان برشمرد: یکی داشتن فهرستهای خیلی متنوع است، زیرا علاوه بر خود مفسر، این تفسیر زیر نظر گروهی با یک شیوه نامه تنظیم میگردد. مواردی مانند نمایه اعلام، فهرست کامل تمام کتابها، فهرست آیهها، احادیث و اشعار در پایان هر جلد استخراج و ذکر شده است. دومین مسئله، ارتباط این تفسیر با سایر تفاسیر معاصر است که بر خلاف سایر تفاسیر کهن که تنها به گذشتگان خود نظر بیشتری میکند، به تفسیرهای معاصر میپردازد و بسیاری از این تفاسیر را نام میبرد. التحریر و التنویر، المنار، روح المعانی، التفسیر الکاشف، التفسیر المنیر، الاساس فی التفسیر، آلاء الرحمن، و حتی تفسیر العقل و القرآن. حتی گاهی نام یک مفسر برده نمیشود اما تفسیرش ذکر میشود. این روش خاص ایشان است. در این میان، دو تفسیر خیلی مورد توجهاند، خصوصا برای رد کردن نظریات آنها. یکی از این تفسیرها که هر گاه نقلی از آن بیاید تقریباً برای رد کردن است، تفسیر المنار رشید رضا، در میان اهل سنت و دیگری تفسیر الکاشف، نوشته محمد جواد مغنیه از شیعه است. باید توجه کرد مسئله المنار برای تفاسیر معاصر ایران بخصوص المیزان خیلی جدی بوده.، مرحوم طباطبائی از زمان تحصیل در نجف با المنار آشنا بوده و هنگام اقامت در تبریز و قم و آغاز نگارش تفسیر المیزان، همچنان تحت تأثیر پرسشهای المنار و مسائل مطرح درآن بوده است. شاهد این امر را میتوان درالمیزان به خوبی در نقدها و نقلها از المنار مشاهده نمود و شاید مهمترین اثری که به نقد المنار پرداخته است، المیزان باشد. این روش در تسنیم هم ادامه یافته است. المنار به دلیل دو ویژگی مورد نقد است، یکی اینکه اصل این تفسیر که انشای محمد عبده بوده تا سوره نساء و بعد از آن را رشید رضا به قلم خودش ادامه داد، تفسیری مبتکرانه است. تفسیر مبتکرانه بخصوص وقتی که حرفی نو در آن زده شده باشد، نقد قوی میپذیرد و این نقاد المنار مرحوم طباطبائی بوده است. المنار خود با نقد روش تفسیری گذشتگان شروع میشود که آنها را اساساً بی حاصل میداند و او به دنبال روشی در تفسیر است که به درد انسان امروز، هدایت عینی، حیات اجتماعی و سعادت اخروی او بخورد. این مبنای تفسیری جدید خیلی عواقب دارد. رشید رضا هم درواقع مبلغ همین مکتب بود، گواینکه در ادامه فردی محافظه کار شد و در آرای اصلاح طلبانه خود بازنگری کرد. تقریبا رشید رضا به تمامی اعتقادات شیعه میپردازد. به همین دلیل در تسنیم هم به نقد آن توجه میشود. البته آقای جوادی نامی از رشید رضا نمیبرد و جز در مواردی معدود، همواره از او به صاحب المنار یاد می کند. آقای جوادی آملی به گونهای خاص هم از بردن نام رشید رضا و هم از ذکر نام مغنیه اجتناب میکنند. تعداد ردیههای ایشان بر تفسیر شیعی الکاشف (محمد جواد مغنیه) هم زیاد است.
منابع تفسیری تسنیم، تقریبا همان منابع تفسیر المیزان است. با این تفاوت که به منابع روایی اهل سنت بسیار کمتر توجه میشود. اما آنچه بیش از المیزان مورد توجه است، اعتنای آشکار و نقل فراوان مطالب فلسفی و عرفانی است. آثار چون اسفار ملاصدرا، حاشیه سبزواری بر اسفار، حاشیه طباطبائی بر اسفار، فصوص الحکم، شرح فصوص قیصری، التحصیل بهمنیار، حکمة الاشراق سهروردی، تفسیرهای عرفانی مثل تأویلات ملاعبدالرزاق کاشانی از این قبیلاند. این مطالب حجم زیادی دارند و البته گاه همراه با ذکر نقد بوده اما رنگ بوی فلسفی خاصی به تفسیر تسنیم میدهند. احترام به آرای این دسته از حکما و عرفا کاملا مشهود است. حتی اگر مفسر رأی افرادی مثل ابنعربی یا قیصری را قبول نداشته باشد، بدون نقد از کنار آنها میگذرد و به یک "فیه اشکالٌ" خفیف بسنده میکند.
سایه المیزان: درست است که تفسیر اسلامی از قرون میانه به این سو، سنتی اکتسابی داشته ــ یعنی نقل اقوال گذشتگان جزء لاینفک تمام تفاسیر بوده است ــ اما علاوه بر این، گاه تفسیر سایه وار است یعنی بیشتر مبانی و مطالب تفسیری دیگر را میتوان در آن دید. مثلا سایه تفسیر التبیان شیخ طوسی در همه جای تفسیر مجمع البیان هویداست. نسبت ابوالفتوح با ثعلبی نیز همین گونه است. تسنیم هم یک الگوبرداری مدرن با اضافات جدید از المیزان است. مؤلف تفسیر تسنیم اصلا به مبانی المیزان نقد یا ایرادی وارد نمیدانند. علامه تفسیر قرآن به قرآن را قبول داشته است و آقای جوادی آملی سعی در تنقیح و دفاع از این مطلب داشتهاند. به همین دلیل، ایشان تمامی انتقادات به المیزان را به صریح ترین شکل جواب میدهند و گاهی منتقدان را کمعمق میشمارند. معروفترین این نقدها از آنِ آقای ملکی میانجی در تفسیر مناهج البیان است. آقای میانجی، از شاگردان مرحوم اصفهانی بوده و از دانشآموختگان فلسفه و عرفان، اما از اصحاب مکتب تفکیک. مناهج البیان جدی ترین نقدها را در عرصه تفسیرنگاری به المیزان وارد کرده است، خصوصا در موضوع تفسیر قرآن به قرآن. طبیعی است که آقای جوادی آملی نمیتواند از کنار چنین چیزی به راحتی بگذرد. جالب اینجاست که در رد ایشان هنگام نقل و رد آراء، اسم آقای ملکی میانجی را نمیآورند، همانند مواردی که نامی از مُغنیه یا رشید رضا نمیآوردند. دیگر اینکه ایشان مبانی نویسنده مناهج البیان را بسیار ضعیف و کمبنیه میداند.
مجموع مطالب فوق شواهدی است بر اینکه برای آقای جوادی آملی حفاظت و صیانت از مبانی و حتی آرای تفسیری المیزان خیلی مهم است. در ذکر مطالب تفسیری، گاهی بسیاری از مطالب عیناً چکیدهوار از المیزان ترجمه و در تفسیر تسنیم نقل میشود و مؤلف کسی غیر از علامه را در نقل آن قول ارجح نمیداند. گاهی عباراتی طولانی را از المیزان ترجمه میکند. اما اگر هم مواردی هرچند اندک نقد المیزان پیش آید، نحوۀ عمل مؤلف تسنیم بسیار متفاوت با پاسخهای وی به تفسیر المنار است. مثلاً در تفسیر آیه 7 سوره آلعمران، و در بحث واو استیناف یا واو عطف بودن، چون نظر مخالف نظر علامه طباطبایی است، صرفا به این مضمون بسنده میکنند که «دیدگاه ایشان/ حضرت استاد نقد پذیر است». مورد دیگر بحث جابجایی برخی آیات قرآن است که تفاوت دیدگاه علامه و آقای جوادی آملی بسیار مهم و مبنایی است. آقای حسینی طهرانی در کتاب مهر تابان گزارش کردند که مرحوم علامه در چهار جای قرآن معتقد بودند که آیات از جای خودشان جابه جا شده است. یکی آیه سوم سورۀ مائده است و یکی آیه33سوره احزاب. علامه در المیزان دلایلی بیان میکند بر این دیدگاه خود که علی الاصول با توجه به بحث انگیز بودن موضوع، انتظار میرفت در تفسیر تسنیم به نحو جامع به این مبحث اشاره میشد. آقای جوادی آملی دیدگاه استاد خود را قبول ندارند اما در این بخش، با اشاره کوتاهی به نظر علامه، تنها نوشتهاند: <این دو جمله جداگانه نازل شدند؛ لیکن به دستور پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم یا با تصمیم گردآورندگان قرآن در این آیه گنجانده شدهاند. این دو احتمال، گرچه برخی مشکلات تفسیری آیه را حل میکنند؛ لیکن اثبات آنها آسان نیست.>
نقد روایات. المیزان هم سندا و هم متناً گاهی روایات را نقد میکنند. آقای جوادی در این باب نقد کمی دارند. نقد سندی اصلا ندارند. اما نقد فلسفی ایشان خیلی تند است. گاهی اگر بحث با لوازم حکمت متعالیه نخواند ایشان آن موضوع کنار را میگذارند. مثلا روایت فطرس ملک را مردود میداند. نکته دیگر این است که گاه ــ با تمسک به استدلالهای عقلی و فلسفی ــ برخی داستانهای قرآنی مانند سجده فرشتگان بر آدم را تمثیلی میداند. البته بیشتر به این دلیل که علامه چنین نظری در مورد آن داستان خاص داشته است.
مفسر در مباحث روز بیشتر به داخل ایران توجه داشته است. نقلهایی از کتابهایی مثل عقل و اعتقاد دینی پترسون یا علم و دین ایان باربور خیلی مورد توجه است. از برخی نویسندگان معاصر ایران مانند آقای سروش هم بدون نام و بدون ارجاع به آثارشان، نقل و نقدهایی هست. از همین رو، بحثهایی مثل تفکیک دین از معرفت دینی یا انتظار ما از دین به تفصیل در مقدمه کتاب ذکر شده است. اما جای مهمترین مباحث فکری قرآنی و تفسیری معاصر در جهان عرب در تفسیر تسنیم خالی است. از نقد آرا و آثار نویسندگانی چون امین الخولی، طه حسین، محمد احمد خلف الله، ابوزید، محمد شحرور، محمد ارکون و دیگران خبری نیست. فی المثل در بحث قصص قرآن، نقد و بررسی آرای خلف الله در کتاب الفن القصصی بسیار لازم مینماید. این رویکرد شاید یک اشکال باشد که مفسر نتواند به مسائل روز جهان پیرامون خود که در جریان و زنده است بپردازد و المیزان این امتیاز را داشت زیرا علامه به المنار که در آن زمان مسائل روز را به عنوان منبعی خارجی مطرح میکرد توجه بسیار داشته و این از نکات مهم در یک تفسیر موفق است.
تسنیم مشکلاتی برای جهانی شدن دارد. نخست اینکه اصل زبان این اثر فارسی و آن هم فارسی با ساختار و لحنی خاص و این ویژگی کار مترجم را بسیار سخت می کند. برخلاف تفسیر المیزان که به زبان عربی و اساسا برای جهان اسلام و عرب نوشته شده بود و مواظبتهایی مینمود. دیگر اینکه مخاطب این تفسیر اکثرا مخاطبان و طلاب کنونی حوزۀ علمیه قم ــ و حتی نه طلاب پیش از انقلاب ــ هستند. این مخاطب یک دانشهایی دارد که عمده آن اصول فقه شیعی است و ذهن آنها با نام افراد و مسائل این علم آشناست، اما جهان عرب با این نامها و ادبیات ناآشناست. در نتیجه قابلیت جهانی شدن ندارد. کلام و حدیث شیعه هم از دیگر مخزونات ذهنی مشترک میان مفسر و مخاطب این تفسیر در فضای ایران است. سومین مسئله، علقههای فلسفی عرفانی مولف است و بیان صدرایی آنها در ترجمه به عربی برای اهل فضل خوب است اما توجه به مسائل مهم جهانی و نویسندگان جهان عرب بسیار اندک است و اگر توجه می شد میتوانست مفید فایده باشد. مطلب دیگر اینکه هیچ روایت شیعی نقد و کنار گذاشته نمیشود و در مقابل روایات اهل سنت اصلا در بحث اصلی وارد نمیشود. و سرانجام دیگر جانبداریهای خیلی قوی شیعی ایشان است که این قسمتها در جهان عرب خیلی مورد توجه و استقبال نخواهد بود.
به نقل از بنیاد دایرة المعارف اسلامی