رنه گنون
رنه گنون؛ Rene Guenon محقق سنت گرا و پرآوازه فرانسوى است.
زندگی:
رنه گنون در 15 نوامبر 1886 در شهر بلوئا زاده شد. پدرش معمار بود. تحصیلات اولیه اش را در زادگاهش سپرى کرد. در 1904 به پاریس رفت و به مطالعه در حوزه ریاضیات و سپس فلسفه پرداخت. در جوانى جذب چندین انجمن نهان گرا شد و با کسانى چون لئون شامپرنو آشنا شد که با تصوف و عرفان اسلامى آشنایى داشت. گنون پس از آشنایى بیشتر با آموزه هاى شرقى، محافل نهان گراى پاریس را ترک گفت.
در 1912 به دین اسلام مشرف شد اما ارتباط خود را با جریان هاى فکرى در پاریس قطع نکرد، از آن جمله ملاقاتهایى با شخصیت هاى معروفى مانند ژاک مارتین و رنه گروسه و دیگران داشت.
در 1921 نخستین کتابش به نام" مقدمه اى عمومى بر مطالعه عقاید هندو" را که نقطه عطفى در پژوهش هاى مربوط به آموزه هاى شرقى در غرب محسوب مى شود، منتشر ساخت.
در 1930 پس از مرگ همسر فرانسوى اش، رهسپار مصر شد و تا پایان عمرش به عنوان مسلمان و با نام "شیخ عبدالواحد یحیى" در قاهره ماند. در آنجا با زنى مصرى ازدواج کرد و صاحب دو دختر و دو پسر شد. او با مراجع برجسته مسلمان مصر ارتباط نزدیکى داشت، از آن جمله با شیخ عبدالحلیم محمود که بعدها به شیخ الازهر معروف شد. گنون همچنین با محققان و مراجع سنت گراى سراسر جهان از قبیل آناندا کوماراسو آمى، مارکو پالیس، لئوپلدزیگلر و تیتوس بورکهارت مکاتبات بسیار داشت.
بسیارى از غربیانى هم که در جست وجوى تعالیم سنتى (و همچون او در پى احیاى سنت) بودند به ملاقاتش مى آمدند.
در میان این گروه، فریتیوف شوآن برجسته ترین بود و تا پایان عمر گنون با او ارتباط و مکاتبه داشت. گنون در شب 7 ژانویه 1951 پس از طى یک دوره بیمارى، درگذشت و مطابق شعائر اسلامى در یکى از قبرستانهاى اطراف قاهره به خاک سپرده شد.
آثار:
گنون درقاهره به کار فکرى که در فرانسه آغاز کرده بود ادامه داد و کتابها و مقالات فراوانى به رشته تحریر درآورد. این نوشته ها شامل بیست و نه کتاب و حدود 500 مقاله در حوزه هاى دین، متافیزیک، علوم سنتى، رمزپردازى و هنر مقدس، نهان گرایى ، باطن گرایى (esotericism) و نقد دنیاى مدرن است. مجموع آثار گنون را مى توان به چندین مقوله بخش بندى کرد هر چند، به علت سرشت سنتى اندیشه اش، یک ارتباط و پیوند درونى میان آثار گوناگون او وجود دارد. کتاب "مقدمه اى عمومى بر مطالعه عقاید هندو" صرفاً اولین اثرى از او نبود که به چاپ رسید، این اثر مقدمه اى عمومى بود بر همه موضوعات عمده و اصلى نوشته هایش از جمله شرح وبیان او راجع به سنت، نقادى دنیاى مدرن و بحثی درباره آموزه هاى شرقى که مبتنى بر وجوه متافیزیکى تعالیمش است.
شمارى از کتابهاى گنون به طور خاص تر به نقادى دنیاى مدرن و به بحث درباره معنا و اهمیت سنت هاى شرقى در جریان کشف مجدد سنت در غرب اختصاص دارد. این آثار عبارتند از "شرق و غرب"(1924) ، "بحران دنیاى متجدد" (1927) و "سیطره کمیت و علایم آخرالزمان" (1945).
گروهى از آثار گنون به پژوهش درباره باطن گرایى و نیز نقد وبررسى نهان گرایى و «معنویت گرایى»هاى غیراصیل مى پردازند. این آثار بدین قرارند: "نکاتى درباره رازآموزى" (1946)، "تئوسوفى یا حکمت الهى تاریخ یک دین دروغین" (1921)،" اشتباه مکتب احضار روح" (1923)، و "رازآموزى و کسب مقام معنوى" (1952).
این آثار هم به متافیزیک و آموزه هاى شرقى مى پردازند: "انسان و صیرورت او در نظر ودانتا" (1925)، "متافیزیک شرقى" (1939)، "معناى رمزى صلیب" (1931)، "مراتب متعدد وجود" (1932).
گنون همچنین آثارى در باب علوم سنتى و مدرن از منظر سنتى به رشته تحریر درآورد از قبیل: "سه عالم بزرگ" (1946)،" اصول حساب جامعه" (1946) و مجموعه مقالاتى که پس از مرگش منتشر شد، "رمزهاى بنیادین علم مقدس" (1962).
افزون بر این رنه گنون به ابعاد اجتماعى و سیاسى سنت نیز پرداخته است با آثارى چون دین و دولت یا "حجیت معنوى و قدرت دنیوى" (1929) و "سلطان جهان" (1927). کتاب اخیر که به بحث درباره مرکز متعالى سنت در این جهان مى پردازد، همچنان بحث انگیزترین و معمایى ترین کتاب گنون براى متفکرین سنت گرا است.
گنون در بحث از سنتهاى گوناگون، عمدتاً بر شرق متمرکز مى شود و بویژه به آیین هندو، آیین تائو (یا دائو) و اسلام. هر چند، درباره آیین بودا تقریباً سخنى نمى گوید و فقط بعدهاست که کیفیت سنتى آن را تا حدودى تأیید مى کند. سنت مسیحى نیز مورد توجه او بوده و کتابهایى به آن اختصاص داده است از آن جمله: "نکاتى درباره باطن گرایى مسیحى" (1954)، "تعالیم باطنى دانته" (1925) و "سنت برنار" (1929). دکتر سیدحسین نصر در نوشته اى راجع به گنون که یکى از منابع مقاله حاضر است مى گوید تأثیر گنون در طول دهه ها استمرار و گسترش یافته است. مشخصه آثار وى عبارتند از تأکید بر سنت، کلیت و نگاه عام، راست کیشى (orthodoxy) و پرداختن به امور ذاتى و اساسى. گنون ناگهان در صحنه فکرى و فرهنگى اروپا ظاهر شد و باجدیت عقلى و شور و حمیتى کم نظیر سعى کرد همه «ایسم ها»ى رایج در تفکر مدرن را از راسیونالیسم گرفته تا اگزیستانسیالیسم به کلى از میان بردارد. در پایان کتاب بحران دنیاى متجدد مى نویسد: «اغتشاش و نابسامانى، خطا و ظلمت فقط به ظاهر و براى مدتى گذران و ناپایدار مى تواند فائق آید... و سرانجام هیچ چیز برتر و بالاتر از حقیقت نخواهدبود. شعار آنان باید همان باشد که در روزگاران کهن برخى آشنایان با اسرارمعنوى در غرب داشتند «حق بر همه چیز غالب مى شود».