معرفی کتاب | رمان نقشبندان
نمای نزدیک:
نقاشی که دستهایش را از دست بدهد با پرندهای که بال خود را از دست داده باشد، چه فرقی میکند؟ داریوش عابدی میخواهد در رمان «نقشبندان» همین وضعیت دشوار و تلخ را به تصویر بکشد. در این رمان، نقاش رزمندهای به نام حمید بعد از قطع دستانش در عملیات خنثیسازی مین، نقاشی را رها کرده و دچار یاس شده است. از طرفی نگاههای ترحمآمیز دیگران بیشتر او را آزرده میکند. به هر حال او دستهایش را از دست داده؛ دستهایی که به گفته راوی برای آفرینش خلق شدهاند. همه داستان، دغدغههای ذهنی و کشمکش درونی و بیرونی جانبازی است که دوران نقاهت را سپری میکند. او در سرگشتگی فکری دست و پا میزند تا آنکه با حبیب، دوست و رزمنده سابق والیبالیستاش ملاقات میکند. حبیب، شور امید را با کلماتش در دل حمید زنده میکند و در مقابل نگاه غمزده او و آستینهای خالیاش میگوید که باید ادامه داد... حمید با تشویقهای مادر و کمکهایی که دوستان همرزمش به او میکنند خود را باز مییابد و کشیدن نقشهایش را با حال و هوایی متفاوت و الهام از دوستان شهیدش از سر میگیرد تا پیروزی امید و اراده را به نمایش بگذارد. عابدی رمان خود را با لحنی شاعرانه و نثری متناسب با درونمایه اثر، به نگارش درآورده است.
نمای میانی:
مسئولیت مرکز آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری استان مازندران را بر عهده داشته است و خود زاده همین استان است؛ به سال 1336. از جمله فعالیتهای داریوش عابدی به جز نوشتن کتابهای متعدد میتوان به همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، واحد ادبیات حوزه هنری، نشریات هنرجویان پیک قصهنویسی حوزه هنری (از شماره 11 به بعد) اشاره کرد.
کتاب «آن سوی مه» عابدی بارها جوایز متعددی کسب کرده است.
نمای دور:
فرحناز شیخعلیزاده: نویسنده در رمان به تقابل دو عشق و دو عقیده میپردازد؛ تقابل دو عقیده که یکی با نبودن معشوق زمینی به خودکشی و پوچی میرسد و دیگری حتی با از دست دادن دستهایی که قادر به خلق کردن، حس کردن، لذت بردن و فکر کردن هستند با ایمان، به آفرینش دوباره و خلق تصویرهای زندگی میپردازد؛ عقیدهای که امید به زندگی و هدفمند بودن آن را به خواننده یادآوری میکند. پیامی که درونمایه رمان حول آن میچرخد.
از محاسن اثر میتوان از شخصیتپردازی قهرمان رمان نام برد. حمید رزمندهای است که مشکلش بحثهای کلامی نیست. او حتی در مقابل مشکلات کم میآورد و سپس دچار شک و تردید میشود. گاه فکر خودکشی به مغزش راه پیدا میکند. او بهتدریج و با گذشت زمان خود را بازمییابد. بیان دغدغههای ذهنی و کشمکش درونی او از محاسن اثر است که این امر تنها با کمک دیدگاه من راوی که محملی برای بیان احساسات درونی است امکانپذیر شده است.
از کتاب:
ـ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻳﻜﻲ ـ ﺩﻭ ﻣﺎﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲﺍﻡ ﺑﺪﻫﻢ.
ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: «ﭼﻄﻮﺭﻱ؟!»
ﺳﻴﺐ ﺭﺍ ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ.
ـ ﻣﻠﻴﻨﺎ ﺭﺍ ﻋﻘﺪ ﻣﻲﻛﻨﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﺧﺮﻓﺘﻲ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﻲﺷﻮﻡ.
ﻧﺼﻒ ﺳﻴﺐ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺗﻜﻪﺍﺵ ﻛﺮﺩ. ﻳﻚ ﺗﻜﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻧﻢ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﻫﻴﭻ ﺗﺮﺣﻤﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﺵ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﻜﺮﺩﻡ. ﺳﻴﺐ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﺩﺍﺩﻡ.
با ﺩﻫﺎﻥ ﭘﺮ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: «ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﺍﻱ ﻛﻪ ﺭﺩﻳﻒ ﻛﺮﺩﻱ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﺸﮕﺎﻩ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﻱ؟!» صفحه 35
از همین قلم:
هنرپیشه (سوره مهر) غم این خفته (سوره مهر) در میان عابران (سوره مهر) به رنگ سبزینه (سوره مهر) برفراز بادگیرها (سوره مهر) آن سوی مه (سوره مهر)، گاهنامه داستان (سوره مهر) افسانه سهند و سندباد (سوره مهر) این داستان ادامه دارد (شاهد) و ...