برگزاری نشست مثنوی خوانی | 7 آبان ماه 96

مثل هر یکشنبه اى، هفتم آبان ماه هزار و سیصد و نود و شش، ساعت شانزده ، باشگاه کتابخوان در محل همیشگى خود ، گرد هم آمدند.
محفلى ادبى ، در کنار انسان هایی خوش ذوق، کتاب خوان و کتاب دوست آغاز شد.
در دقایق آغازین نشست، خانم نیر موسوى عزیز، یک بیت از خواجه حافظ شیرازى خواند و معنا و تفسیر آن را درخواست نمود:
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
با مراجعه به فرهنگ لغت معین ، معناى لغوى چار تکبیر  براى جمع بازگو شد: گذاردن نماز میت، ترک دنیا گفتن و چشم پوشى از لذایذ جهان!
در تفسیر بیت : اینکه مولانا از تمام مادیات دنیا چشم پوشى کرده و در واقع ترک دنیا نموده است !
در ادامه استاد صمدزاده عزیز، غزلى از مولانا، ( غزلیات شمس تبریزى) براى جمع خواند و تفسیر نمود:
ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزى مستى فزاید
خمیر و نانبا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید 

مولوى شاعر عشق بود اما عشق او مجازى نیست هر چند عشق مجازى پلى است که آدمى را به سوى عشق واقعى سوق میدهد.
قبل از شروع مثنوى خانم برمکى عزیز، یکى از اعضاى ثابت باشگاه، داستان کوتاه و آموزنده اى با صداى لطیف خود براى اعضاء خواند که مورد پسند همه واقع شد.
و  مثنوى خوانى شروع شد ، این هفته ابیات ٥٣٧تا ٥٦٤ خوانده و توضیح و تفسیرش توسط استاد  به عرض حاضران رسیده شد.
خلاصه اى از تفسیر ابیات:
آمده است که شیطان از فرستگان بسیار مقرب به حضرت خداوند بوده است و لقبش عزازیل یعنى عزیز خدا بوده، هرچند اغلب و نزدیک به اتفاق همه بزرگان ، ابلیس را مواخذه و متهم میدارند اما عده اى هم هستند که در مورد او میگویند او پیمانش را با خدا نشکست و به بزرگى عشقش نسبت به خدا پایدار ماند و حاضر نشد با سجده بر انسان ، عشقش را با انسان قسمت کند!
انسان ها دو بعد دارند یا روحانى هستند( با ارتباط با خدا به درجه اعلاء علیین نایل میشوند) و یا جسمانى هستند ( که به رجوع کردن به صفات و خلق و خوى حیوانى و شیطانى ، اسفل السافلین نام میگیرند).
هر انسانى که در پرورش روحش دقت کرده است روحانى شده و هر انسان در پرورش و جلا دادن به جسمش همت کند جسمانى میشود !
مولانا میگوید : اى انسان در سایه عناد و سرکشى توست که در پست ترین مکان ها مسکن گزیده اى! انسان موجودى عجیب و ناشناخته است . بیت جالبى در میان ابیات به چشم میخورد و شاید هم از آینده بینى مولانا سخن میگوید ، انسان به ستاره ها دست مى یابد اما قدر انسانى که بر روى زمین است نمى داند و او را نمیشناسد.
استاد صمدزاده کتاب( انسان موجودى ناشناخته) از آلکس کارل به علاقمندان معرفى کردند.
به واسطه بیتى ، مرگ نمرود، سرکشى و غرور و نحوه مرگ او ( توسط پشه اى که از بینى او به درون مغزش راه یافت و مغز او را خورده و او را به هلاکت رساند) توضیح داده شد.
خداوند قادر است هر سمى را به شربتى گوارا مبدل نماید و هر علت و سبب دشمنى را به مهر و محبت تبدیل کند .
این جلسه جاى خانم شمس عصر ، از پیشکسوتان باشگاه خالى بود هرچند  جمله ، دوستان به جاى ما ،نمیتواند جاى خالى و کمبود عزیزانى را که غیبت داشتند پر و جبران کند!
استاد بزرگوار: استاد صمد زاده و بانوان: سید آقا زاده ، شکوفه عزیز پور، نازیلا برمکى و نازنین دخترشان، معصومه حسین نژاد، معصومه قوجازاده، نیر موسوى، رقیه پولادى، سمانه موسوی، مریم قوجازاده، مقبوله ییلاقی، مریم سلطانى و دختر دلبندشان نساء، نساء رجب زادگان و البته خانم نصرزاده مسئول کتابخانه عزیزمان!
این جلسه حضور مهمان افتخارى ما سرکار خانم لیلا فکرى و سینا احمدى عزیز  جمع را دلگرم کرده بود.
با بالا رفتن برودت هواى شهرمان نشست هاى باشگاه گرمتر شده است و جلسات باابهت و شکوه و نظمى بسیار چشمگیر روند خود را سیر مینماید.
آقاى شیرزاده عزیزمان ، عازم دیار و خاکهاى متبرک کربلا هستند ، از ته دل آرزوى سلامتى براى ایشان و همه عزیزان راهى شده میکنیم و التماس دعایشان میکنیم، باشد که آرامش میهمان دلهاى تک تک ما جویندگان عشق الهى باشد!
ساعت هجده  ، بعد از اعلام برنامه جلسه آینده : معرفى کتاب و بلند خوانى از غزلهای خواجه حافظ شیرازى ، باشگاه ختم جلسه را اعلام کرد

گزارشگر :
خانم نساء رجب زادگان

@ketabmaku