کتابخانه عمومی ولیعصر (عج) شهرستان ماکو

کتابخانه عمومی ولیعصر (عج) شهرستان ماکو
گزیده کتاب

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین علیه السلام» ثبت شده است

۰۴
شهریور

اندر احوال شهادت عبدالله بن حسن(ع)


▫️هنگامی که سپاه کوفه امام حسین(ع) را محاصره کرد، عبدالله به سوی عموی خود حرکت کرد، امام حسین(ع) از حضرت زینب(س) خواست که مانع او شود اما زینب(س) نتوانست جلوی عبدالله را بگیرد: عبدالله گفت به خدا قسم از عمویم جدا نمی‌شوم و شتابان خود را به امام رساند. ابجر بن کعب با شمشیری به سمت امام حسین حمله‌ور شد، عبدالله به او گفت وای بر تو‌، می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ ابجر با شمشیر ضربه‌ای زد، عبدالله دست خود را جلو آورد، ضربه بر دست او فرود آمد و دستش به پوست آویخته شد.

▫️امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و فرمود‌: ای فرزند برادر صبر پیشه کن و این واقعه را برای خودت خیر بدان زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می‌سازد.

▫️منابع گفته‌اند که ابجر بن کعب دست وی را قطع کرد. در زیارت ناحیه مقدسه غیر معروفه ، حرمله بن کاهل اسدی به عنوان قاتل و پرتاب‌کننده تیر به سوی او معرفی و لعن شده است.


منابع:
-طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۱-۴۵۰
-شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۱۱۱
-طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۸
-ابن مشهدی، المزارالکبیر، ۱۴۱۹ق، ص۴۹۰


#ما_ملت_امام_حسینیم  
●خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی

  • شیرزاده
۰۴
شهریور

اندر احوال شهادت حرّ بن یزید ریاحی


▫️حرّ اگرچه اقدامی سخت‌گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ حتی یک بار به حرمت خاص فاطمه(س) نیز اشاره کرد.

▫️چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو می‌خواهی با این مرد (امام حسین(ع)‌) بجنگی؟» گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسان‌ترین آن افتادن سرها و بریدن دست‌ها باشد.» حر گفت: «مگر پیشنهادهای او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.»

▫️پس عمر سعد را ترک کرد و در گوشه‌ای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد، مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا می‌خواهی حمله کنی؟» حر در حالی که می‌لرزید پاسخی نداد. مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من می‌پرسیدند: شجاع‌ترین مردم کوفه کیست از تو نمی‌گذشتم (و تو را نام می‌بردم) پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟»
حر گفت: «به درستی که خود را میان بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا سوگند اگر تکه‌تکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.» حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه‌گاه امام(ع) حرکت کرد.
گفته‌اند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی‌کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی.

▫️موعظه کردن سپاه کوفه
حر پس از توبه رو در روی لشکر عمر بن سعد ایستاد و به نصیحت آنها پرداخت: «ای قوم آیا پیشنهادهایی که حسین(ع) به شما کرد باعث نشده تا خداوند شما را از جنگ با او باز دارد؟» گفتند: «سخنت را به امیر عمر بن سعد بگو.» حر همین سخن را با عمر بن سعد باز گفت. پس عمر بن سعد گفت: «من به جنگ با حسین(ع) حریصم و اگر راهی دیگر جز این داشتم همان کار را می‌کردم.»

◾️پس خطاب به لشکر گفت:
«ای مردم کوفه مادرانتان به عزایتان بنشینند؛ آیا این مرد شایسته را به سوی خود خواندید و گفتید: در یاری تو با دشمنانت خواهیم جنگید، اما اکنون که به سوی شما آمد دست از یاری‌اش برداشتید، در برابر او صف بسته می‌خواهید او را بکشید؟ شما جان او را به دست گرفته راه نفس کشیدن را بر او بسته‌اید، و از هر سو او را محاصره کرده‌اید و از رفتن به سوی زمین‌ها و شهرهای پهناور خدا جلوگیریش کرده‌اید، آن سان که هم چون اسیری در دست شما گرفتار شده نه می‌تواند به نفع خود کاری انجام دهد و نه می‌تواند زیانی را از خود دور کند، و آب فراتی که یهود و نصاری و مجوس از آن می‌آشامند و خوکهای سیاه و سگان در آن می‌غلطند بر روی او و زنان و کودکان و خاندانش بسته‌اید، تا جائی که از شدت تشنگی بی‌حال افتاده‌اند؛ چه بد محمد(ص) را درباره فرزندانش رعایت کردید، خدا در روز تشنگی (محشر) شما را سیراب نکند!»

◾️شهادت
زمان توبه‌ی حرّ تا شهادت وی چندان به طول نینجامید. بنابر روایتی، حرّ از امام تقاضا کرد که چون نخستین کسی بوده که بر امام خروج کرده، اجازه دهد که نخستین مبارز و شهید باشد.
وی بلافاصله پس از پیوستن به امام، راهی میدان نبرد شد و پس از گفتگوی دوباره و بی‌نتیجه با عمربن سعد و بیان سخنانی در تقبیح رفتار زشت کوفیان، رجزگویان با آنان جنگید و سرانجام، پس از چندین نوبت نبرد و کشتن چهل و چند تن از دشمنان، به شهادت رسید.


منابع:
-طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲
-مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱
-ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۱۰۱
-انساب الاشراف، ج۲، ص۴۷۶، ۴۸۹


#ما_ملت_امام_حسینیم  
●خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی

  • شیرزاده
۰۲
شهریور

 

نخستین سوگواره مجازی محافل ادبی با محوریت شورای ادبی نهاد و محافل ادبی استان ها با عنوان «ده شب ده محفل» برگزار می‌شود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، نخستین سوگواره مجازی محافل ادبی با محوریت شورای ادبی نهاد و محافل ادبی استان ها برگزار می شود. این جلسات در قالب نشست های عصر شعر به صورت روزانه (ساعت ۱۷-۱۹) با حضور سه استان از طریق اسکای روم برگزار خواهد شد. در هر نشست دبیران محافل استان های میزبان به همراه ۲ شاعر سرشناس از هر استان، به خوانش شعر آیینی می پردازند.

در نخستین شب (۱شهریورماه) استان های خراسان رضوی،‌ یزد و زنجان؛

در دومین شب (۲شهریورماه) ، استان‌های قم، خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد؛

در سومین شب (۳شهریورماه) ، استان‌های گلستان، خراسان جنوبی و بوشهر؛

در چهارمین شب (۴شهریورماه) ، استان‌های مازندران، لرستان و خراسان شمالی؛

در پنجمین شب (۵شهریورماه) ، استان‌های البرز، سیستان و بلوچستان و همدان؛

در ششمین شب (۶شهریورماه) ، استان‌های آذربایجان غربی، اردبیل و آذربایجان شرقی؛

در هفتمین شب (۷شهریورماه) ، استان‌های کرمانشاه، کردستان و ایلام؛

در هشتمین شب (۸شهریورماه) استان‌های اصفهان، مرکزی و کرمان

و در نهمین شب (۹شهریورماه) استان‌های هرمزگان، چهارمحال و بختیاری، تهران و گیلان

میزبان برگزاری نشست های عصر شعر خواهند بود.

همچنین در شب دهم ( ۱۰ شهریور) نیز نشستی با حضور بهترین شاعران ده شب به انتخاب شورای ادبی نهاد برگزار خواهد شد.

علاقه مندان می توانند از طریق این پیوند (www.skyroom.online/ch/tehranpl.ir/mahafel) و انتخاب گزینه مهمان در این نشست ها شرکت کنند. 

لازم به ذکر است، در برخی شب های شعر محافل ادبی، شاعرانی از سایر کشورهای فارسی زبان نیز حضور خواهند داشت.

گفتنی است، به منظور تحقق منویات مقام معظم رهبری در خصوص حمایت از جریان‌های اصیل ادبی، نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور با همراهی جمعی از استادان عرصه شعر و ادب، به تشکیل و راه‌اندازی محافل ادبی در سراسر کشور، با محوریت کتابخانه‌های عمومی اقدام کرد. نهادینه کردن فرهنگ مشارکت عمومی جهت انجام فعالیت‌های ادبی در کتابخانه‌ها و تمهید زمینه اعتلای آن، تقویت و راه‌اندازی محفل های ادبی در کتابخانه‌های عمومی جهت ایجاد انگیزه نسبت به شعر و ادبیات فارسی و همچنین ساماندهی نیروهای متعهد و متخصص ادبی به منظور ایجاد تحول فرهنگی در خدمات کتابخانه‌ها از مهم ترین اهداف نهاد برای تشکیل محافل ادبی در کتابخانه های عمومی است.

  • شیرزاده
۰۲
شهریور

▫️به خواب دیده ‌ام؛ امشب قرار می‌آید
▫️خزان عُمر مرا هم بهار می‌آید
▫️شنیده ‌ام به تلافیِ بوسه ‌ی گودال
▫️برای دلخوشی ‌ام، بی قرار می‌آید
احسان محسنی‌فر


🔴اندر احوال شهادت نازدانه‌ی شام
◾️ محلّ اقامت حضرت رقیه(س) و سایر اسیران در شام خرابه‌اى بود که یزید به قصد زیر آوار ماندن و کشتن اهل‌ بیت(ع) ، آنان را در آن، جاى داد. شیخ صدوق(ره) مى‌گوید: این بازداشتگاه، زندانى بود که اسیران، در آن، از نظر سرما و گرما آزار مى‌دیدند. به طورى که صورت‌هاى شان پوست انداخته بود.

▫️در کامل بهایى آمده است: «در میان اسیران، دخترکى بود چهار ساله. شبى از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین (علیه‌السلام) کجاست؟ در این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود. از خواب بیدار شد و تفحّص کرد. خبر بردند که حال  چنین است. آن لعین، گفت: "بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند." ملاعین، سر را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید: این چیست؟ ملاعین گفتند: سر پدر تو است. آن نازک‌دل بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حقّ تسلیم کرد.»

 ◾️سخن گفتن با سر پدر
در برخى از کتاب‌ها، نقل شده که دختر چهار ساله‌ى امام حسین (علیه‌السلام) با سر بریده‌ى پدر عزیزش چنین سخن مى‌گفت: «پدر جان! چه کسى تو را با خونت خضاب کرده است؟ پدر جان! چه کسى رگ‌هاى گردنت را بریده؟ پدر جان! چه کسى مرا در کودکى یتیم کرده است؟ اى پدر! چه کسى از یتیم نگه‌دارى کند تا بزرگ شود؟ اى پدر جان! چه کسى به فریاد این زنان بدون پوشش مى‌رسد؟ اى پدر! چه کسى دادرسى این زنان اسیر را مى‌کند؟
پدر جان! چه کسى نظر مرحمتى به سوى این چشم‌هاى گریان ما مى‌کند؟ اى پدر! کى به این زنان بى‌صاحب و غریب توجه خواهد کرد؟ پدر جان! ما پس از تو کسى را نداریم. داد از غریبى و بى‌کسى؟ اى پدر! کاش من فداى تو شده و عوض تو مرا کشته بودند. پدر جان! کاش پیش از این کور شده و تو را به این حال مشاهده نکرده بودم. اى پدر جان! کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمى‌دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد.»

◾️غسّاله و بدن نیلگون
زن غسّاله ، مشغول غسل دادن کودک امام حسین (علیه‌السلام) بود. ولى ناگهان دست از کار کشید. رو به زینب(س) کرد و گفت: اى بانوى بزرگوار! تو از حال این کودک آگاهى. او بر اثر کدام بیمارى از دنیا رفته است؟ زینب(س) فرمود: چرا چنین سؤالى را مى‌پرسى؟ مگر در بدن او جراحتى دیده مى‌شود؟ گفت: تمام اندام این دختر کبود است. این کبودى، علامت کسالت مخصوصى مى‌باشد. زینب(س) با چشمان گریان فرمود: اى زن غسّاله! این کودک هیچ گونه مریضى نداشت؛ این لکّه‌هاى کبود و پوست نیلگون، اثر تازیانه‌ى دشمن است که در راه کوفه و شام به او مى‌زدند. 


منابع:
کامل بهایى، ج ۲، ص ۱۷۹.
روضة الشهدا، ص ۴۸۴.
انوار الشهادة، ص ۲۴۴- ۲۴۵.
نفس المهموم، ص ۴۱۵.
معالى السبطین، ج ۲، ص ۱۷۱.
وسیلة الدارین، ص ۳۹۳.
الوقایع و الحوادث، ج ۵، ص ۸۱.


#ما_ملت_امام_حسینیم  
●خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی

  • شیرزاده
۰۲
شهریور

🔴چگونگی توقف در کربلا
▫️سپاه یزید به فرماندهی حر بن زیاد، راه را بر امام حسین(ع) سد کرده بود تا حضرت را نزد ابن زیاد بَرَد. حر که از جنگ با خاندان نبوت بیمناک بود، به امام(ع) پیشنهاد داد راهی جز کوفه و مدینه در پیش گیرند تا قائله ختم به خیر شود. امام(ع) موافقت کردند و هر دو گروه راهی مسیری دیگر شدند؛ تا آنکه پیک و جاسوس ابن زیاد نامه‌ای آورد: "ایشان را در سرزمینی بی آب و علف و بدون پناهگاه فرود آر که پیک من با توست تا فرمان بری". 

کاروان به کربلا رسید، جایی در نزدیکی فرات.. امام‌حسین(ع) فرمودند نام اینجا چیست؟ گفتند کربلا. 

▫️امام(ع) فرمودند:«محلی که با رنج و بلا همراه است. پدرم هنگام رفتن به صفین ، از اینجا گذشت. ایستاد و از نام این سرزمین پرسید. نامش را گفتند. فرمود:"اینجا محل فرود آمدنشان، و مکان ریخته شدن خونشان است. پرسیدند: چه کسانی؟ فرمود: کاروانی از خاندان محمد(ص) اینجا فرود آیند."  فرود آیید که به خدا قسم، اینجا جایگاه کاروان ما و محل ریخته شدن خون ماست. به خدا سوگند، این همان جایی است که اهل حرم ما به اسارت گرفته می‌شوند. جدم این خبر را به من داد.»

◾️بارها بر زمین گذاشته شد و اهل حرم فرود آمدند.. 
آن هنگام برای اهل حرم، مأمن و مأوایی بود... مردی بود، سروری بود، خردسال شیرینی بود... آه از روز دهم...


▫️«از روزی که امام حسین وارد سرزمین کربلا شد، تا روزی که از خاندان خود جداگردید، مگر چند روز بوده است؟ از روز دوم تا یازدهم محرّم، هشت، نه روز بوده؛ خود آن حادثه هم که نصف روز است. شما ببینید این نصف روز حادثه، چه‌قدر در تاریخ ما برکت کرده و تا امروز هم زنده و الهامبخش است» رهبر معظم انقلاب اسلامی  | ۱۳۷۰/۴/۲۵
#ما_ملت_امام_حسینیم  


●خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی

  • شیرزاده
۰۱
شهریور

◾️همراهی نکردن خواص طرفدار حق با حضرت مسلم
▫️به امام حسین علیه‌السّلام نامه نوشتند و آن حضرت در نخستین گام، مسلم‌بن عقیل را به کوفه اعزام کرد. با خود اندیشید مسلم را به آن‌جا می‌فرستم. اگر خبر داد که اوضاع مساعد است، خود نیز راهی کوفه می‌شوم. مسلم بن عقیل به محض ورود به کوفه، به منزل بزرگان شیعه وارد شد و نامه‌ی حضرت را خواند. گروه گروه، مردم آمدند و همه، اظهار ارادت کردند.

در تاریخ آمده که گویی سی هزار نفر اطراف مسلم گرد آمده بودند. کاری که ابن زیاد کرد این بود که عده‌ای از خواص را وارد دسته‌های مردم کرد تا آنها را بترسانند. چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراکندند که آن حضرت به وقت نماز عشا هیچ کس را همراه نداشت؛ هیچ‌کس!

آن گاه ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و تاریخ می‌نویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟ بنده که نگاه می‌کنم، می‌بینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضی‌شان در نهایت بدی عمل کردند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی | ۱۳۷۵/۰۳/۲۰
#ما_ملت_امام_حسینیم  

- تصویرسازی: فاطمه طیوب


●خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی

  • شیرزاده